یک روز بعد از تولد
نوشته شده توسط : محمد سعید

سلام

ساعت 9:00 صبح بود من مرخصی بودم کارهای ترخیصی رومینا و پریا مادرش را انجام می دادم که از شرکت تماس گرفتند تا برای امضاء یک سری از موارد حضور پیدا کنم هر چه سعی کردم نشد بلاخره راه افتادم 15 دقیقه یا 20 دقیقه خودم را از جمهوری به پاسداران رساندم از شرکت به پریا زنگ زدم بعد اتمام مکالماتم گفت: گوشیت در دسترس باشد ، دستم را توی جیبم بردم ناگهان دیدم گوشی را 1.500.000 تومان خریده ام همرا با 150.000 تومان پول نیست خیلی عصبانی بودم با مدیر بخش بحث کردم عصبی شده بودم با همه جدال داشتم بی خیال فدای یک تار موی رومینا به خانه آمدم کارها انجام شد پریا به خانه مادرش (مرضیه) رفت

آن روز هم به پایان رسید

 



پایان هر سر بالایی سر پایینی می باشد

:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: